-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)
-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:41998 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:31

ابراهيم بن سيّار معروف به «نظام» كه بود؟
نظام چهارمين شخصيت معتزله است كه در مدرسة اعتزال بصره رشد نموده است. ابن نديم ميگويد: كنية او ابو اسحاق و متكلم، شاعر و اديب بود. گويا ابو نواس با او رابطة خوبي نداشته و اين دو بيت ياد شده در زير را در حق او سروده است:
فقل لمن يدعـي في العلـم فلسفـة حفظت شيئاً و غابت عنك أشياء
لا تحظر العفو إن كنت امرء حرجا فـإن خـطـر كه بـالـديـن ازراء
(ابن نديم، فن اوّل از مقاله ششم/205)
[به آن كس ك ادعاي آگاهي از فلسفه دارد، بگو يك چيز را فراگرفتي و چيزهاي بسياري را فراموش كردهاي اگر تو خودت مرد سخت گيري هستي، عفو الهي را ممنوع نشمار، نگو رحمت حق به گنهكاران كه بدون توبه مردهاند نخواهد رسيد، زيرا چنين منعي دين را خوار و كوچك ميسازد.]
او در اين بيت اخير به عقيدة نظام اشاره ميكند كه خدا از گنهكاري كه بدون توبه از جهان رفته است، نخواهد گذشت. آنگاه از او انتقاد ميكند كه تو نبايد عفو الهي را ممنوع بشماري، زيرا منع عفو، يك نوع اهانت به دين است.
كعبي از او چنين ياد ميكند: او اهل بصره بود و آراي مخصوصي در علم كلام داشت. (فضل الإعتزال و طبقات المعتزلة/70)
سيد مرتضي او را چنين توصيف ميكند: او در علم كلام برتري خاصي داشت، حاضر جواب، عميق و دقيق بود. اگر او به آراي ناصواب كشيده شد، به خاطر عمق گرايي او بوده است. (فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة/264)
قاضي عبد الجبار او را از شاگردان ابو الهذيل دانسته و ميگويد: او با آراي استاد خود مخالفت كرد. (سيد مرتضي، الدرر و الغرر1/78) سيد مرتضي يادآور ميشود: پدر نظام او را كه نوجواني بيش نبود، نزد خليل بن احمد فراهيدي (م ـ 170 هـ) برد تا به او درس بياموزد، خليل او را چنين امتحان كرد. گفت فرزندم، اين جام بلورين را براي من توصيف كن! نظام به او گفت: ستايش كنم يا نكوهش؟ خليل گفت ستايش! گفت: ، «خاشاك را به تو نشان ميدهد و آلودگي را به خود نميپذيرد، پشت سر خود رانميپوشاند».
خليل گفت: حالا كه ستايش كردي، آن را نكوهش كن. او در پاسخ گفت:
«زود ميشكند و به سختي بند ميپذيرد».
خليل به درختي كه در خانه اش بود اشاره كرد و گفت: اين درخت خرما را توصيف كن! او گفت: ستايش كنم يا نكوهش؟ گفت ستايش! در پاسخ گفت:
«ميوه اش شيرين، بلند و كشيده و بالاي آن سرسبز است»
خليل گفت: آن را نكوهش كن! او در پاسخ چنين گفت: بالا رفتن از آن دشوار، ميوة آن دور از دسترس و بهره گيري از آن همراه با ناراحتي است».
استاد در مقابل اين سخنان فصيح و بليغ نو جوان درشگف ماند و گفت: «فرزندم ما در دانش آموختن به تو نيازمند تريم تا تو به ما».
شريف مرتضي پس از نقل اين داستان ميگويد: اين سخن بليغ از نظام، در حد بالايي است و سر بلاغت آن اين است كه او در توصيف خواه در نكوهش يا ستايش، به بالاترين چيزي كه دربارة آن ميتوان گفت دست يافته است. (سيد مرتضي، امالي مرتضي1/189)
ميگويند: او در حالي كه خواندن و نوشتن بلد نبود، قرآن و ديگر كتابهاي به اصطلاح آسماني و قسمتي از فتاواي فقها را حفظ كرده بود.
در اين جا ياد آور ميشويم: استعداد فوق العاده اگر در اختيار استاد واردي قرار گيرد، آن را به طور صحيح رهبري ميكند و در غير اينصورت گاهي اتفاق ميافتد كه به انحراف كشيده ميشود. اگر نظام، آراي ناصحيحي داشته به خاطر نبوع رهبري تشده او بوده است البته سخن در اين است كه او داراي چنين افكاري بوده است يا نه؟
اشاعره او را به انحراف فكري و اخلاقي متهم ميكند، ولي قاضي عبد الجبار ميگويد: نظام به هنگام قبض روح چنين ميگفت:
«پروردگارا اگر ميداني كه من در ياري كردن يكتايي تو كوتاهي نورزيده ام و مذهبي رامعتقد نشده ام مگر اينكه مطابق با توحيد باشد، خدايا اگر تو ميداني چنين است، گناهان مرا ببخش و سختيهاي مرگ را بر من آسان بفرما».
اين جملات را گفت و همان دم درگذشت. البته اهل حديث و اشاعره مطالبي به او نسبت ميدهند كه نزد ما ثابت نيست.
شهرستاني كه در ميان اشاعره تا حدي نزاهت قلم دارد، آراي سيزده گانهاي از او نقل كرده كه مخصوص خود او بوده است و ما از ميان آنها دو نظر را در اينجا ميآوريم:
1 ـ نظام ميگفت: اجزاي عالم به صورت بي نهايت تقسيم ميشوند و در حقيقت جزء لا يتجزي را باطل ميدانست. عبد القاهر بغدادي در نقد اين نظريه ميگويد: لازمة انقسام أجزا به صورت بي نهايت، امتناع احاطة خدا بر همة اجزاي عالم خواهد بود، در حالي كه قرآن ميگويد: «وَأَحَاطَ بِماَ لَدَيْهِمْ وَأَحْصَي كُلِ شَيْءٍ عَدَداً» ص/28 (الفرق بين الفرق/139)
2 ـ او معتقد بوده كه واقعيت انسان روح اوست و آن جسم لطيفي است كه داخل بدن او ميباشد، آنگاه عبدالقاهر بغدادي اشكال كودكانهاي متوجه او كرده كه انسان از نقل آن شرم ميكند، مثلاً مي‎گويد: اگر واقعيت انسان روح او باشد، در اين صورت اگر انساني را ديديم، بايد بگوييم: او را نديده ايم، زيرا جسد او را ديده ايم نه و اقعيت او را.
و نيز ميگويد: بنابراين صحابه، پيامبر را نديدهاند، بلكه جسد او را ديدهاند!
از آرايي كه در اعجاز قرآن به نظام نسبت دادهاند، نظرية صرفه است. خلاصة اين نظريه آن است كه اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت در حد خارج از توان انسان نيست شايد در زمانهاي پيش از اسلام افراد فصيح و بليغ، توانايي گفتن سخناني نظير قرآن را داشتهاند ولي هرگاه بشر بخواهد نظير آن را بگويد ـ يعني از توان خدادادي استفاده كند ـ خدا جلو كار او را ميگيرد و از آوردن مثل آن باز ميدارد.
البته نظرية صرفه باطل است، ولي مخالفان او همين نظرية باطل را از او به صورت نادرستي نقل كردهاند و گفتهاند او ميگويد: قرآن از نظر نظم معجزه نيست. (بغدادي، الفرق بين الفرق/132)
درحالي كه او منكر اعجاز نيست، بلكه آوردن مانند آن را اساساً از توان بشر خارج نميداند، ولي در عين حال معتقد است كه خداوند، افراد بشر را از آوردن مانند آن جلوگيري ميكند. (اشعري، مقالات الإسلاميين/225)
نظرية صرفه نظرية باطل و بي اساس است چيزي كه مهم است نقل نظريه نظام به صورت صحيح است نه به صورت باطل و در هر حال، خواه به آن صورت خواه به اين صورت نقل گردد، اصل نظريه با نص قرآن كاملا مخالف است.
آثار نظام
با اينكه دربارة نظام سخن زياد گفته شده، حتي محمد عبد الهادي معروف به «ابو زيده» كتاب مستقلي دربارة آراي نظام نوشته و آن را ابراهيم بن سيار النظام نام نهاده و در سال 1365 هـ .ق در قاهره به چاپ رسيده است، با اين همه مجموع آثاري كه ازوي نام ميبرند از چهار كتاب تجاوز نميكند.
1ـ توحيد 2 ـ العالم 3 ـ الجزء 4 ـ الرد علي الثنوية

: استاد محقق جعفر سبحاني
فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامي ج 4

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.